پژوهشگاه علوم و فنون هستهایمجله علوم و فنون هسته ای1735-187137120160521Modeling and Optimization of Operating Conditions of Condensers
in UF6 Separation Unitمدل سازی و بهینه سازی شرایط عملیاتی کندانسورهای واحد جداسازی اورانیم هگزافلوراید116101FAسید محمدقریشیدانشکده مهندسی شیمی، دانشگاه صنعتی اصفهانهادیشارع محمدیدانشکده مهندسی شیمی، دانشگاه صنعتی اصفهانفاطمهمحمدیدانشکده مهندسی شیمی، دانشگاه صنعتی اصفهانJournal Article20150409In this study, modeling and optimization of two in-series UF<sub>6</sub> shell and tubes separator condensers were performed to improve the prediction of the amount of the mist output, physical properties of condensing gases and condensed mass of UF<sub>6 </sub>by computing the mist formation conditions. The main objective of this research was to predict the optimal operating conditions in order to reduce the uranium in the outlet mist from the condenser system. These two shell and tube condensers were modeled via control volumes with finite length in axial direction of input gases. The equations of mass, energy and momentum balance were written for each condenser and then surface temperature of UF<sub>6</sub> condensed layer on the condenser tube was determined by the trial and error method. The mass and heat transfer parameters were calculated at each time step during the process. Comparison of the modeling predictions with the Isfahan UCF industrial data in regard to important variables indicated a very good compatibility. The average error between the modeling and industrial data for the first and second condensers were calculated to be 1.39 and 2.24%, respectively. Finally, the analysis of the effective variables via the developed modeling computer software revealed that the optimal temperature of cooling brine water and the input gas velocity are 10 ˚C and 0.09 m/s, respectively. این پژوهش به منظور مدل سازی و بهینه سازی شرایط عملیاتی دوکندانسور از نوع پوسته ی لوله ی واحد جداسازی UF<sub>6</sub> با آرایش سری در مجتمع UCF اصفهان (شرکت سوخت رآکتورهای هسته ای) انجام گرفت. هدف این پژوهش، پیش بینی شرایط بهینه ی کارکرد به منظور کاهش میزان اورانیم خروجی به صورت برفک از سیستم کندانسور بود. این مهم با در نظر گرفتن شرایط تشکیل برفک در طول کندانسور برای بهبود پیش بینی مدل در خصوص متغیرهای با اهمیت از جمله خواص مخلوط گاز در حال چگالش، مقادیر UF<sub>6</sub> چگالشی و برفک خروجی از کندانسور انجام شده است. در این مدل سازی، هر یک از دو کندانسور مورد نظر از نوع پوسته ی لوله به حجم کنترل هایی با طول معین در جهت جریان گاز ورودی تقسیم شدند و معادلات موازنه ی جرم، انرژی و گشتاور در این محدوده برای گاز داخل پوسته ی کندانسورها تدوین شد. سپس دمای سطح UF<sub>6</sub> جامد چگالش یافته بر روی سطوح کندانسور، با روش حدس و خطا به دست آمد و بر این اساس پارامترهای انتقال جرم و حرارت در هر لحظه از زمان فرایند در طول کندانسور به دست آمد. مقایسه ی نتایج مدل با نتایج تجربی صنعتی ارائه شده در خصوص جرم چگالش یافته در کندانسور1 و 2 و خواص گاز خروجی از کندانسور2، بیان کننده ی دقت عمل بسیار بالای این مدل است. میانگین خطای <br />داده های به دست آمده در مدل سازی انجام شده نسبت به داده های صنعتی برای جرم چگالش یافته در کندانسور اول و دوم به ترتیب 1.39 و 2.24% است. در ادامه، تأثیر متغیرهای مؤثر در طول دوکندانسور با کاربرد مدل اثبات شده، بررسی شد. سرانجام با بررسی و تحلیل این متغیرها و تأثیر آن ها با استفاده از یک نرم افزار طراحی شده ی مدل سازی، شرایط عملیاتی بهینه در این نوع کندانسورها انتخاب شدند. در شرایط بهینه، دمای مایع خنک کننده ی ورودی (محلول آب- نمک) به کندانسور1 برابر با 10<sup>0</sup>C و سرعت بهینه ی گاز ورودی معادل m/s 0.09 به دست آمد.https://jonsat.nstri.ir/article_101_ae567f0afe8edbcd1facf8cac7b68eb2.pdfپژوهشگاه علوم و فنون هستهایمجله علوم و فنون هسته ای1735-187137120160521Application of Thermoluminescence Dosimeter TLD-100 to Measure Thermal
Neutron Fluence by LiF Activation Methodاستفاده از دزیمتر ترمولومینسانس 100-TLD برای اندازه گیری شاریدگی نوترون های حرارتی با روش پرتوزاسازی LiF1721102FAفلامرزترک زادهپژوهشکده ی کاربرد پرتوها، پژوهشگاه علوم و فنون هستهایمحسنچیت سازان مقدمپژوهشکده کاربرد پرتوها، پژوهشگاه علوم و فنون هسته ایپرویزحسین خانیپژوهشکده کاربرد پرتوها، پژوهشگاه علوم و فنون هسته ایJournal Article20150807<strong>:</strong> In this study, TL signal induced after activation of <sup>6</sup>Li present in TlD-100 was applied in order to measure the thermal neutron fluence in the Tehran Research Reactor Core (TRRC). To obtain the TLD thermal neutron responses, the TRRC neutron fluences were set in the range of 10<sup>10</sup> to 10<sup>16 </sup>n/cm<sup>2</sup>. With this technique, the self-dose as a consequence of <sup>3</sup>H activity, which was raised after a relative short storage time of 1 to 3 days, was used to measure the thermal neutron fluence. After a special thermal treatment, aimed to stabilize the dosimeters and subsequent assessment of sensitivity reduction factors, a linear relationship between the neutron fluence and the induced self-dose was found in the TLD-100. The results showed an extended range for the thermal neutron fluence measurement by the TLD-100, an extended upper limit compared to the TLD-600, as well as, extended lower limit in comparison to the TLD-700.در این پژوهش برای اندازهگیری شاریدگی نوترون های حرارتی در قلب رآکتور تحقیقاتی تهران، ترمولومینسانس حاصل از پرتوزاسازی <sup>6</sup>Li موجود در دزیمتر TLD- 100استفاده شد. برای به دست آوردن پاسخ دزیمترها، نوترون های حرارتی قلب رآکتور تهران در گستره ی شاریدگی 10<sup>10</sup> تا n/cm<sup>2</sup> 10<sup>16</sup> تنظیم شد. در این روش، دز خودزای حاصل از پرتوزایی تریتیم که بعد از دوره ی کوتاه نگهداری بین 1 تا 3 روز، درون دزیمتر به وجود آمده است، برای اندازهگیری شاریدگی نوترون های حرارتی استفاده شد. بعد از عملیات حرارتی ویژه روی دزیمتر و تثبیت پاسخ آن و اندازهگیری کاهش حساسیت، نمودار رابطه ی خطی بین شاریدگی نوترون و دز خودزا در TLD- 100به دست آمد. نتایج به دست آمده نشان دهنده ی بازهی اندازهگیری بیش تر، همچنین وسعت بیشتر دامنه ی بالای اندازهگیری شاریدگی نوترون های حرارتی نسبت به 600- TLD و وسعت بیشتر دامنه ی پایین نسبت به 700- TLD است.https://jonsat.nstri.ir/article_102_ca39d48b9eacb550f805d799ce5ccdf8.pdfپژوهشگاه علوم و فنون هستهایمجله علوم و فنون هسته ای1735-187137120160521High Energetic Gamma Attenuating from a Neutron Field Using a Lead Free Reinforced Compositeتضعیف گامای پرانرژی ثانویه ی میدان نوترونی با بهره گیری از یک حفاظ کامپوزیتی تقویت شده ی بدون سرب2329103FAسیدپژمانشیرمردیپژوهشکده ی کاربرد پرتوها، پژوهشگاه علوم و فنون هستهای،روح الهعادلیمجتمع پژوهشی ایران مرکزی، پژوهشگاه علوم و فنون هسته ایسید جواداحمدیپژوهشکده چرخه سوخت، پژوهشگاه علوم و فنون هسته ایسعیدهمزینانیپژوهشکدهی نانوفناورب، دانشگاه امیرکبیرJournal Article20150430Epoxy resin as a thermoset polymer has a suitable thermal resistance with high mechanical properties. In addition, the resin exhibits good continuum presentation for both neutron and gamma beams. Consequantly, it is the primary concern in the nuclear industry. In a neutron shielding, energetic secondary gamma products are unavoidable. For attenuating these gamma rays, the elements with high atomic number in the polymeric matrix are inevitably used. Because of various problems of lead shield, studies are inclined to the lead free shielding. In this investigation and, by using Monte Carlo method, the ability of secondary gamma attenuating was studied on a polymeric shielding based on reinforced epoxy with different weight percentages of 5, 10 and 20 of tungsten oxide and lead oxide without any neutron poisons. The results show that by the same weight percentage, the reinforced composite shield with tungsten oxide could afford better shielding performance. The more increase in the weight percentage of the reinforced material, in addition to an increase in the weight of the shield, reduce the ability of shielding performance. رزین اپوکسی، پلیمری گرماسخت است که علاوه بر مقاومت حرارتی و مکانیکی بالا، به دلیل قابلیت کاربری پیوسته در برابر تابشهای نوترون و گاما، بسیار مورد توجه صنعت هستهای قرار گرفته است. در حفاظ سازی یک میدان نوترونی، تولید فوتونهای پرانرژی گاما باید در نظر گرفته شود. به منظور تضعیف این فوتونها، از عناصری با عدد اتمی بالا در بستر پلیمری استفاده میشود. به دلیل مشکلات زیادی که حفاظهای سربی دارند، پژوهشها به سمت حفاظهای بدون سرب سوق پیدا کرده است. در این پژوهش با استفاده از روش مونتکارلو، قدرت تضعیف فوتونهای ثانویهی یک حفاظ پلیمری بر پایهی رزین اپوکسی تقویت شده با 5، 10 و 20 درصد وزنی از ریزذرات اکسید تنگستن و اکسید سرب بدون حضور جاذب نوترونی مطالعه شد. نتایج نشان میدهد در شرایط یکسان درصد وزنی، حفاظ کامپوزیتی تقویت شده با تنگستن میتواند قدرت حفاظ سازی بهتری حاصل نماید. افزایش بیشتر درصد وزنی مادهی تقویتکننده، ضمن افزایش وزن حفاظ کامپوزیتی، از قدرت حفاظ میکاهد.https://jonsat.nstri.ir/article_103_85c9f8e7afba967ca7dd247922128335.pdfپژوهشگاه علوم و فنون هستهایمجله علوم و فنون هسته ای1735-187137120160521Biosorption of Thorium(IV) from Aqueous Solutions Using Ca-pretreated
Leaf Powder of Orientals Platanusجذب زیستی توریم (IV) از محلول های آبی با استفاده از پودر برگ چنار بومی پیش تیمار شده با کلسیم3041104FAسعیدعلمدار میلانیپژوهشکده ی چرخه ی سوخت هسته ای، پژوهشگاه علوم و فنون هستهایبهزادمیانجیپژوهشکدهچرخه سوخت هستهای، پژوهشگاه علوم و فنون هسته ایJournal Article20140605<strong>:</strong> The potential use of a biosorbent, Ca-pretreated leaf powder of orientals platanus was investigated for the sorption of Th (IV) ions from aqueous solutions by considering equilibrium, kinetic and thermodynamic aspects by means of the batch method. Th(IV) uptake by the leaf powder of oriental platanus was the pH, biosorbent dosage, contact time, initial adsorbate concentration, and temperature dependence. Biosorption process at the studied initial Th(IV) ion concentrations followed the pseudo-second order kinetic model (R<sup>2</sup>=0.9957). The biosorption data could be well described by Langmuir isotherm in comparison to Freundlich and Dubinin- Radushkevich isotherms. The maximum adsorption capacity was estimated to be 200 mg g<sup>-1</sup> at 25°C with the pH of 3.5 by means of the Langmuir model. The thermodynamic parameters indicated that the biosorption of Th(IV) on the biomass was a feasible, spontaneous and endothermic process at the studied temperatures. The reusability of the biomass was also determined after five sorption-desorption cycles and the adsorption capacity decreased only by about 20%.امکان استفاده از جاذب زیستی پودر برگ درخت چنار بومی پیشتیمار شده با کلسیم برای جذب یونهای توریم (IV) از محلولهای آبی با در نظر گرفتن جنبههای تعادلی، سینتیکی، و ترمودینامیکی فرایند جذب در روش ناپیوسته مورد بررسی قرار گرفت. جذب توریم (IV) به وسیلهی پودر برگ درخت چنار بستگی به pH اولیهی محلول، مقدار جاذب، زمان تماس، غلظت اولیهی جذبشونده و دما داشت. فرایند جذب در غلظت اولیهی بررسی شدهی توریم (IV)، از مدل شبه مرتبهی دوم پیروی نمود (R<sup>2</sup>=0.9957) . دادههای جذب به خوبی با همدمای لانگمویر در مقایسه با همدماهای فروندلیچ و دوبینین- رادشکویچ توصیف شدند. ظرفیت جذب بیشینهی زیست جاذب برای توریم (IV) به وسیلهی همدمای لانگمویر در 25<sup>0</sup>C و pH برابر با 3.5، برابر mg g<sup>-1</sup> 200 برآورد شد. پارامترهای ترمودینامیکی محاسبه شده نشان داد که جذب زیستی توریم (IV) بر روی پودر برگ درخت چنار بومی پیشتیمار شده با کلسیم، در دماهای بررسی شده، فرایندی ممکن، خودبهخود و گرماگیر است. همچنین امکان بازیابی زیست توده پس از 5 چرخهی جذب- واجذب بررسی شد و ظرفیت جذب، تنها حدود 20% کاهش یافت.https://jonsat.nstri.ir/article_104_530e371eded9f50ac835d8eb072224b0.pdfپژوهشگاه علوم و فنون هستهایمجله علوم و فنون هسته ای1735-187137120160521The Effect of Embedded Schiff Base Ligands on the Silica Nanoparticles to Improve the Removal of Thorium Ions from Aqueous Solutionتأثیر ساختار لیگاندهای بازشیف نشانده شده بر روی نانوسیلیکا در بهبود میزان حذف یون توریم از محلول آبی4251105FAزهراشیری یکتاپژوهشکده ی چرخه ی سوخت هسته ای، پژوهشگاه علوم و فنون هستهایعبدالرضانیلچیپژوهشکده چرخه سوخت هستهای، پژوهشگاه علوم و فنون هستهایJournal Article20150415<strong>:</strong> One of the most important safety problems and challenges of the countries having the nuclear technology is to find the methods for the treatment of the radioactive materials in the nuclear wastes. Thorium ion is one of the elements required to manage in the nuclear wastes. In this study, the modified nano-silica adsorbents with Schiff base ligands salicylaldimine propyl triethoxysilane (L<sub>1</sub>) and pyridylmethyl idenepropyl triethoxysilane (L<sub>2</sub>) were used for improvement of the thorium ions adsorption. Besides the influence of the used ligand structure, the effects of different variables such as the pH, contact time and adsorbent were investigated, and the optimum conditions were determined. The results showed that the modified adsorbent with ligand L<sub>1</sub> provides better performance in this regard. <br /> یکی از مهمترین مسائل ایمنی و چالشهای اصلی کشورهای دارای فنآوری هستهای، یافتن راهی برای کنترل مواد پرتوزای موجود در پسماندهای هستهای است. توریم یکی از این عناصری است که باید در پسماند هستهای مدیریت شود. در این مطالعه، از جاذبهای نانوسیلیکای اصلاح شده با لیگاندهای بازشیف سالسیل آلدهید پروپیل تری اتوکسی سیلان (L<sub>1</sub>) و پیریدیل متیلیدین پروپیل تری اتوکسی سیلان (L<sub>2</sub>) جهت بهبود جذب یون توریم استفاده شدهاند. به همین منظور، علاوه بر بررسی اثر ساختار لیگاند به کار برده شده، تأثیر متغیرهای مختلفی از جمله pH، زمان تماس و میزان جاذب، بررسی و شرایط بهینه برای عملکرد مطلوب مبادلهکننده تعیین گردید. نتایج نشان داد که جاذب اصلاح شده با لیگاند L<sub>1</sub> عملکرد بهتری را از این جهت فراهم<br /> میآورد.https://jonsat.nstri.ir/article_105_043952a8a57236a9cd88575545942275.pdfپژوهشگاه علوم و فنون هستهایمجله علوم و فنون هسته ای1735-187137120160521Radiolabeling and Biological Evaluation of 153Sm and 175Yb Zoledronic Acid Complexesنشان دارسازی و بررسی زیستی کمپلکس های نشان دار زولدرونیک اسید با Sm153 و Yb1755261106FAامیررضاجلیلیانپژوهشگاه علوم و فنون هسته ای، سازمان انرژی اتمی ایران،ایوبآقانژادپژوهشگاه علوم و فنون هستهای، سازمان انرژی اتمی ایرانعلیبهرامی سامانیپژوهشگاه علوم و فنون هستهای، سازمان انرژی اتمینسیموحیدفرپژوهشگاه علوم و فنون هستهای،سازمان انرژی اتمی ایرانصدیقهمرادخانیپژوهشگاه علوم و فنون هستهای، سازمان انرژی اتمی ایرانمصطفیعرفانیپژوهشگاه علوم و فنون هستهای، سازمان انرژی اتمی ایرانJournal Article20150716<strong>:</strong> Production of bone pain palliation agents is developing increasingly for handling end-stage cancer patients. <sup>153</sup>Sm and <sup>175</sup>Yb labelled (1-hydroxy-2-imidazol-1-yl-phosphonoethyl) phosphoric acids can be used in bone pain palliation therapy. In this work, <sup>153</sup>Sm and <sup>175</sup>Yb labelled zoledronates were prepared using the commercial zoledronate ligand and <sup>153</sup>SmCl<sub>3</sub> and <sup>175</sup>YbCl<sub>3</sub> at 60<sup>º</sup>C, respectively. <sup>153</sup>Sm Cl<sub>3</sub> and <sup>175</sup>YbCl<sub>3</sub> were obtained by thermal neutron irradiation (4×10<sup>13</sup> n.cm<sup>-2</sup>s<sup>-1</sup>) of the natural metal oxide samples. The radiochemical purities were checked by the instant thin layer chromatography (ITLC) and high performance liquid chromatography (HPLC) methods. The stability studies of the final preparations in the presence of human serum, as well as, hydroxyapatite (HA) binding test were performed (>97%). The biodistribution of <sup>153</sup>Sm and <sup>153</sup>Sm-zoledronate performed in 2-48 h and for <sup>175</sup>Yb and the <sup>175</sup>Yb-zoledronate performed in 2-96 h post injection in the Syrian mice. The maximum bone uptake for <sup>153</sup>Sm-zoledronate was 4% (48 h), while for <sup>175</sup>Yb-zoledronate it was 10% (48 h). The complexes demonstrated satisfactory stability in the presence of human serum and the final formulations. However, the complexes are not appropriate for human studies due to the high liver uptake, possibly due to release of free metal from the complex and/or colloid formation.تهیه و تولید عوامل تسکیندهندهی درد استخوان برای بیمارانی که در مراحل نهایی سرطان قرار دارند، به طور روز افزونی در حال گسترش است. زولدرونیک اسید ](1-هیدروکسی-2-ایمیدازول-1-ایل- فسفونواتیل) فسفریک اسید مونو هیدرات[ نشاندار شده با <sup>153</sup>Sm و <sup>175</sup>Yb میتواند به عنوان عوامل درمانی بالقوه جهت درمان تسکینی استخوان استفاده شود. در این مطالعه، کمپلکسهای زولدرونیک اسید-<sup>153</sup>Sm و زولدرونیک اسید-<sup>175</sup>Yb با استفاده از لیگاند تجاری زولدرونیک اسید، به ترتیب <sup>175</sup>YbCl<sub>3</sub><sup>153</sup>SmCl<sub>3</sub>در دمای 60<sup>0</sup>C تهیه شدند. <sup>153</sup>SmCl<sub>3</sub> و <sup>175</sup>YbCl<sub>3</sub>از طریق تابش نوترون حرارتی (n. cm<sup>-2</sup> .s<sup>-1</sup> 4*10<sup>13</sup>) به اکسید فلزی طبیعی به دست آمدند. خلوص رادیوشیمیایی کمپلکسهای زولدرونیک اسید-<sup>153</sup>Smو زولدرونیک اسید-<sup>175</sup>Ybبه روش RTLC و HPLC بررسی گردیدند. مطالعات پایداری در حضور سرم انسانی و تست اتصال به هیدروکسی آپاتیت انجام شدند (بیش از 97%). مطالعات توزیع بافتی در موش سوری برای کمپلکسهای زولدرونیک اسید-<sup>153</sup>Sm و <sup>175</sup>YbCl<sub>3</sub> به مدت 2 تا 48 ساعت و برای کمپلکس زولدرونیک اسید-Yb<sup>175</sup> و <sub>3</sub>YbCl<sup>175 </sup>طی 2 تا 96 ساعت پس از تزریق انجام گردید. بیشترین تجمع در بافت استخوانی برای زولدرونیک اسید-<sup>153</sup>Smحدود 4% بود که 48 ساعت پس از زمان تزریق به دست آمد. همچنین برای زولدرونیک اسید-<sup>175</sup>Yb، بیشترین مقدار تجمع در بافت استخوانی حدود 10% بود که 48 ساعت پس از زمان تزریق به دست آمد. با بررسیهای انجام شده برای هر دو کمپلکس، خلوص رادیوشیمیایی بالا و پایداری قابل قبول در حضور سرم انسانی به دست آمد. با این وجود، کمپلکسهای تهیه شده در این پژوهش به دلیل جذب بیش از حد در کبد که احتمالاً به دلیل شکستن ساختار ترکیبات در بدن و رهاسازی فلز آزاد یا تولید کلوئیدهای ناخواسته برای بررسیهای انسانی مناسب نمیباشند.https://jonsat.nstri.ir/article_106_919cfcb21ac8555523c0d1b4b9e2b201.pdfپژوهشگاه علوم و فنون هستهایمجله علوم و فنون هسته ای1735-187137120160521Semi-Analytic Determination of Shafranov Equilibrium Parameter in Damavand Tokamak Plasmaتعیین نیمه تحلیلی پارامتر تعادلی شفرانف در پلاسمای توکامک دماوند6271107FAاحسان الهنوریپژوهشکده ی فیزیک پلاسما و گداخت هسته ای، پژوهشگاه علوم و فنون هسته ای،0000-0001-8789-6679یحییصادقیپژوهشکده فیزیک پلاسما و گداخت هستهای، پژوهشگاه علوم و فنون هستهای0000-0003-4896-8451حسنمهدیاندانشکدهی فیزیک، دانشگاه خوارزمیJournal Article20150516The Grad- Shafranov equation plays an important role in the analysis of the plasma equilibrium in magnetic confinement configurations such as tokamak. In tokamaks which are operating in Ohmic heating regime, the Grad- Shafranov equation can be expanded through the inverse aspect ratio parameter. Consequently, the first order of the poloidal flux function and poloidal/radial components of the magnetic field are obtained. It is possible to estimate the Shafranov equilibrium parameter in a semi-analytical approach just by means of one of the magnetic field components. In this study, the Shafranov equilibrium parameter was estimated by means of the poloidal magnetic field experimental data, measured by the Damavand tokamak magnetic probes.استفاده از معادله<strong></strong>ی گراد- شفرانف در بررسی شرایط تعادل پلاسمای محصورسازی مغناطیسی کاربرد فراوانی دارد. در توکامک<strong></strong>هایی که در رژیم گرمایشی اُهمی قرار دارند، می<strong></strong>توان معادلهی گراد- شفرانف را برحسب پارامتر عکس نسبت تصویر بسط داد و مرتبهی اول تابع شار قطبی را به دست آورد. سپس مرتبهی اول مؤلفه<strong></strong>های قطبی و شعاعی میدان مغناطیسی قطبی نیز به دست می<strong></strong>آیند. با استفاده از میدان مغناطیسی قطبی، امکان محاسبهی پارامتر تعادلی شفرانف به صورت نیمه تحلیلی وجود دارد. در این پژوهش، مرتبهی اول میدان مغناطیسی قطبی تعیین و با توجه به داده<strong></strong>های تجربیِ شماری از پروبهای مغناطیسی قطبی تعبیه شده در توکامک دماوند، پارامتر تعادلی شفرانف محاسبه شده است.https://jonsat.nstri.ir/article_107_a6be9a984343934c0f9b1546df649ccf.pdfپژوهشگاه علوم و فنون هستهایمجله علوم و فنون هسته ای1735-187137120160521Immunization of Shrimp by Irradiated Vibrio Paraheamolyticus Against
White Spot Syndrome Virusایمن سازی میگو در برابر ویروس عامل سندرم لکه ی سفید (WSSV) با آنتی ژن ویبریوپاراهمولیتیکوس تابش دهی شده7279108FAمرضیهحیدریهپژوهشکده ی کشاورزی هسته ای، پژوهشگاه علوم و فنون هسته ای،فرحنازمعتمدی سدهپژوهشکدهی کشاورزی هستهای، پژوهشگاه علوم و فنون هستهایمهدیسلطانیگروه بهداشت و بیماریهای آبزیان، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهران0000-0002-5367-7133محمدافشار نسبموسسه تحقیقات علوم شیلاتیسعیدرجبی فرپژوهشکدهی کشاورزی هستهای، پزوهشگاه علوم و فنون هستهایJournal Article20150114Shrimp f<em>arming industry</em> is of <em>significant importance to the economy, particularly in the south area of Iran. However, this industry faces with various challenges such as viral and bacterial disaeses. The</em> losses due to Vibriosis and <em>w</em><em>hite spot syndrome </em><em>in shrimp are examples of the issues</em>. Therefore, taking into account the control of the diseases outbreaks, this investigation was carried out to study the immunity of <em>Vibrio</em> radio-antigen (inactivated whole-cell bacteria by the gamma irradiation method) against the <em>white spot syndrome virus</em> (<em>WSSV) </em><em>in </em><em>Litopeaneus vannamei.</em><em> The results showed that the treatment with the </em><em>Vibrio</em><em> radio-antigen caused an immune response against live WSSV in shrimp via significant decreasing of mortality in the immunized shrimp groups, in comparison with the positive control group after challenge with the live </em><em>WSSV </em><em>(P<0.05). The results of this </em>investigation <em>are potentially useful for future studies in production of radio-vaccine and adjuvant of </em><em>Vibrio paraheamolyticus. </em>صنعت پرورش میگو در کشور به ویژه در مناطق جنوبی از اهمیت اقتصادی خاصی برخوردار است. اما این صنعت با مشکلات متعددی مانند شیوع بیماریهای باکتریایی و ویروسی روبهرو است که از جملهی آنها میتوان به خسارت ناشی از بروز بیماریهای ویبریوزیس و سندرم لکهی سفید در میگو اشاره نمود. بنابراین با توجه به ضرورتِ یافتن راههای پیشگیری از بروز این بیماریها در مزارع پرورش میگو، در این پژوهش میزان ایمنی ایجاد شده توسط آنتیژن پرتوی ویبریو (باکتری غیرفعال شده با پرتو گاما) در برابر ویروس زندهی عامل سندرم لکهی سفید در میگو مطالعه شد. نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان داد که باکتری ویبریو غیرفعال شده با پرتو گاما میتواند به عنوان آنتیژن پرتوی، باعث ایجاد پاسخ ایمنی در برابر ویروس زندهی عامل سندرم لکهی سفید در میگو شود به طوری که این موضوع منجر به کاهش قابل توجه در میزان تلفات میگوهای گروه ایمنسازی شده نسبت به گروه کنترل مثبت پس از انجام عملیات روبهروسازی با ویروس زندهی سندرم لکهی سفید شد (0.05>P). یافتههای به دست آمده از این پژوهش میتواند زمینهای مناسب برای انجام مطالعات تکمیلی برای ساخت واکسن ویبریو پرتوی و همچنین مواد باکتریایی محرک سیستم ایمنی (ادجوانت باکتریایی- ویبریو) را در میگو فراهم سازد.https://jonsat.nstri.ir/article_108_614d31d4194ebe1f1d73643285d5e7b3.pdfپژوهشگاه علوم و فنون هستهایمجله علوم و فنون هسته ای1735-187137120160521Feasibility Study of Using Pb, W and Ba Composition to Increase Attenuation Efficiency of Protective Aprons Against the Diagnostic X-Ray Range Using MCNP Codeبررسی امکان استفاده از ترکیب عناصر سرب، تنگستن و باریم به منظور افزایش بازده ی روپوش های محافظ در تضعیف پرتوهای ایکس محدوده ی تشخیصی به وسیله ی کد MCNP8086109FAحسنیوسف نیاپژوهشگاه علوم و فنون هسته ای، سازمان انرژی اتمی ایران،محمود رضااکبریبخش مهندسی هستهای، دانشکدهی مهندسی مکانیک، دانشگاه شیرازسمیراسرشوقبخش مهندسی هستهای، دانشکدهی مهندسی مکانیک، دانشگاه شیرازسیمینمهدیزادهمرکز تحقیقات تابش، دانشگاه شیرازسمانهذوالقدریپژوهشگاه علوم و فنون هستهای، سازمان انرژی اتمی ایرانمحمدقنادی مراغهپژوهشگاه علوم و فنون هستهای، سازمان انرژی اتمی ایران0000-0002-3370-1810Journal Article20150813In this research, the use of tungsten (W) and barium (Ba) in composition with lead (Pb) was investigated to decrease weight and to increase the efficiency of the protective aprons in attenuating of the diagnostic X-rays. First, the X-ray tube of the Radiation Research Center (RCC) of the Shiraz University was simulated by MCNP4C code to obtain the bremsstrahlung and characteristic X-ray spectrum. In order to confirm the simulation, the obtained output of this code was compared with the resultant output of the spectrum simulator software, viz., the spectrum processor (SP). The simulated protective apron samples with the dimension of 10cm×10cm and weight of 86.5, 81.5 and 70 g, containing various percentages of Pb, W and Ba, were placed in the path of the simulated spectra, and the attenuation coefficient of radiation was calculated using MCNP4C. The results showed that the composition of Pb, Ba and vinyl, with the percentages of 23, 42 and 35 and also 17, 48 and 35, respectively, improved the attenuation about %46 in comparison with the use of pure Pb.در این پژوهش، به منظور کاهش وزن و افزایش بازدهی روپوشهای محافظتی در تضعیف پرتوهای ایکس محدودهی تشخیصی، استفاده از عناصر تنگستن و باریم در ترکیب با سرب، مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا دستگاه پرتو ایکس مستقر در مرکز تحقیقات تابش دانشگاه شیراز با استفاده از کد MCNP4C شبیهسازی شد و طیف خروجی پرتوهای ایکس ترمزی و مشخصهی دستگاه به دست آمد. به منظور بررسی صحت شبیهسازی انجام شده با کد مونتکارلو، خروجی به دست آمده از این کد با خروجی حاصل از نرمافزار شبیهساز طیف، پردازشگر طیف (SP)، مقایسه گردید. با استفاده از کد MCNP4C، نمونههای با ابعاد10cm ×10cm از روپوش حفاظتی به جرمهای 86.5، 81.5 و 70g، حاوی درصدهای مختلف از عناصر سرب، تنگستن و باریم، در مسیر طیف شبیهسازی شده قرار داده و ضریب تضعیف پرتو آنها محاسبه شدند. نتایج نشان دادند که ترکیبات با درصد 23، 42 و 35 و همچنین 17، 48 و 35 به ترتیب برای مواد سرب، باریم و وینیل، بهبود تضعیف 46% را نسبت به حالت استفاده از سرب خالص در پی خواهد داشت.https://jonsat.nstri.ir/article_109_4b2f88cdc5226e2e3c287ec50ce056b7.pdfپژوهشگاه علوم و فنون هستهایمجله علوم و فنون هسته ای1735-187137120160521Study on the Effective Parameters for Increasing the Life Time and
Efficiency of UO2 Fuel Pelletsمطالعهی عوامل مؤثر در افزایش عمر و بازدهی تولید انرژی قرص سوخت هستهای UO28799110FAرفیع علیرحیمیپژوهشکده ی مواد، پژوهشگاه علوم و فنون هسته ای، سازمان انرژی اتمی ایران،مژگانایروانیپژوهشکدهی مواد، پژوهشگاه علوم و فنون هستهای، سازمان انرژی اتمی ایرانمحمدمحمدیفرپژوهشکدهی مواد، پزوهشگاه علوم و فنون هستهایمرضیهفرهمندشرکت سوخت رآکتورهای هستهای، سازمان انرژی اتمی ایرانJournal Article20150817Nuclear fission of uranium atoms starts when a nuclear pellet is placed into the rod and then inside the nuclear reactor. Thus, the number of the produced atoms would be more than those of fission uranium atoms. No problem exists with solid products, but the gas products following the swelling of the pellets enter the gap between the pellet and rod. This causes destruction of the rod and the reactor safety reduction. It is better to exit the rod from the reactor before the event. Attempts are made to increase the life time and the generated energy with nuclear pellets to achieve higher efficiency. For this purpose, after the identification of the obstacles, the efficiency of the nuclear fuel pellets is increased by some modifications. This work is a review of the world activities to identify the obstacles and solutions provided for modifying the nuclear fuel pellets. The results demonstrate that the most important features of a nuclear fuel influence on the life time and efficiency of UO<sub>2</sub> feul pellets are the largeness of grains along with intergranular porosities with controlled size, good creep and thermal conductivity properties. <br /> هنگامیکه قرص سوخت هستهای درون غلاف و رآکتور قرار میگیرد، برخی از اتمهای اورانیم شروع به شکافت هستهای میکنند. در نتیجه تعداد اتمهای حاصل بیشتر از اتمهای شکافته شده میشود. محصولات جامد تولید شده مشکل زیادی ایجاد نمیکنند، اما محصولات گازی ضمن تورم قرص به فضای خالی بین قرص- غلاف نیز منتقل میشوند. این رفتار موجب تخریب غلاف و کاهش ایمنی رآکتور میشود. بنابراین بهتر است قبل از شروع واقعه، غلاف را از رآکتور بیرون آورد. برای بازدهی مناسب تلاش میکنند مدت زمان استفاده از قرص را افزایش داده و حداکثر انرژی را از قرص بگیرند. به همین منظور، مشکلات و موانع آن را شناسایی کرده و با انجام اصلاحاتی، کارآیی قرص سوخت هستهای را افزایش دادهاند. این پژوهش، مروری بر فعالیتهای انجام شده در دنیا در زمینهی شناخت مشکلات و موانع و راهکارهای ارائه شده برای اصلاح رفتار قرص سوخت هستهای است. نتایج این بررسی نشان میدهد که از مهمترین ویژگیهای مؤثر در افزایش عمر و بازدهی تولید انرژی قرص سوخت هستهای، بزرگی اندازهی دانه همراه با تخلخلهای بیندانهای با اندازهی کنترل شده و خواص خزشی و هدایت حرارتی مناسب آنها هستند.https://jonsat.nstri.ir/article_110_41ae3ee5c778e0044cd30150853963f6.pdf